امام مهدی (عج)
او نگران ما بود و خدا را از خود خدا برای ماگدایی میکرد
سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, :: 21:50 :: نويسنده : نیلوفر امام زمان (عج): و ما دل به خدایی سپردیم که در جای به خصوصی چادر زده داد میزنم فریاد میزنم آه آن خدا نیست خیال ضعیف شماست که به هر جایی پرسه میزند و نیست در واقعیت آری واقعیت داد میزنم گوش کنید ظلم نکنید دروغ نگویید آه دروغ نگویید خدا اینجاست نزدیک تر از رگ گردن ناسزا نگویید شاید طرف مقابل شاید که نه حتما هر کس قسمتی از حضرت حق است که به او وصل است به خدا ناسزا نگویید گدای سر کوچه را سنگ نزنید با نگاه با غرور و منت تان شاید فرشته ای برای امتحان مهربانی دل انسانها آمده است همه چیز را تقصیر شیطان ندانید ما تنبل شده ایم خدارا از یاد برده ایم روز نامه ها را میخوانم پر از قتل دزدی دروغ خیانت شما کجایید در مسجد به دنبال من نگردید به خدا کنار آن کودکی هستم که از تنهایی و غم و گریه تکیده گوشه ای افتاده کنار جوب و شما در فکر.......... آه بس کنید از سر غرور و بزرگی مثل طبل تو خالی سکه ای را پرتاب میکنید و نمیدانید که چند روز است که چیزی نخورده است شما ادعای دین مذهب عشق و محبت و محبوب بودن در درگاه حق را دارید یک نفر هزاران پست و مقام را میگیرد و هزاران نفر بیکار در حسرت یک شغل هزاران نفر بیکار هزاران خانواده فقیر هزاران استعداد خاموش هزاران آرزو کور و هزاران هزاران عشق خاموش شده فضا سنگین شده شما کجایید به اسم من مراسم میگذارید و در خیابان یکدیگر را مسخره میکنید به خاطر فقر و مشکلات به خدا خدارا خوش نمیاید آری دلم پر درد است و چشمانم گریان دلم هزاران پاره شده این همه واقعا که! نظرات شما عزیزان:
سلام.لينك شديد
يا علي
آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|