امام مهدی (عج)
او نگران ما بود و خدا را از خود خدا برای ماگدایی میکرد
سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, :: 19:46 :: نويسنده : نیلوفر به نام خداوند بخشاینده ومهربان میدانم نوشنه هایم مشوش است ذهنم به هر سو میپرد زبان در کامم گره خورده حرفی نمیزند! از کجا شروع کنم تا عقده دل باز کنم ! من کم گذاشته ام برای خدا برای او برای خودم برای همه ! من کم شده ام خیلی هم کم ! خودم به گوشه ای تکیده ام کسی باعث نشده! ولی نمیدانم بهر چه چنین بی وفا شده ام یارم ازم دور است یا اوهست من کور شده ام من درگیر خویش شده ام من خود خواه شده ام من ,من شده ام ,ما دیگر نیست من !,مارا فراموش کرده است آه شرمگینم ! خدایا شرمگینم منکه همه جا داشتن تورا ادعا کردم اما حالا بی تو در این ظلمتکده خود باعث تنهایی ام شده ام من متاسفم خدایا متاسفم! یارم دلدارم متاسفم! در حضور تمام کسانی که این مطلب را میخوانند من از شما پوزش میطلبم ! نیلوفر در برابر شما خجل است مرا ببخشید من بد شده ام آه آه آه خدایا معجزه کن معجزه کن من در لبه پرتگاه باز خود را میبینم آه کور شده ام تو را نمی بینم میدانم هستی اما من بصیرتم به تاراج رفته من خود باعث دور شدن شدم تو مرا تنها نگذاشتی اما من بد کرده ام خدایا خودم را از یاد برده ام یارم را از یاد برده ام نمازم کمرنگ شده سجاده ام خاک خورده قرانم به گوشه ای افتاده آه خدایا مرا به خودم باز گردان بگذار باز بنده خوب تو باشم راه را یادم بده مرا به خودم نشان بده یارم را به من بازگردان خدایا کمکم کن نظرات شما عزیزان:
سلام دوست عزیز..وبلاگ زیبایی داری..به ما هم سر بزن..اگه تمایل داشتی تبادل لینک کنیم..
یا علی..
آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|