امام مهدی (عج)
او نگران ما بود و خدا را از خود خدا برای ماگدایی میکرد
شنبه 14 بهمن 1391برچسب:, :: 22:2 :: نويسنده : نیلوفر به نام خداوند بخشاینده ومهربان خدایا تو را شاکرم که دیدی وقتی من گناه کردم دست مهربانت را روی سرم گذاشتی و سرم را برگرداندید و من دیدم چه بد کردم خدایا جرئت ندارم بگویم اما به کرمت پناه میاورم خدایا منو ببخش آسمونت یادم رفته بود نان خشک به پرندهات دادن یادم رفته بود من خیلی خیلی خیلی بد کردم تو نماز به یاد تو بودن یادم رفته بود همش پر از دلهره و تشویش آینده بودم اعتماد به تو یادم رفته بود یه روزی توی این وب نوشتم اعتماد به خدا سخته باید پرورشش داد من حرف خودمم هم یادم رفته من فراموشی پیدا کردم حرمت یادم رفته بود چراغ خونه مون رو بهش خسته نباشید گفتن رو یادم رفته بود شدم آدمی که به فکر دنیاست و اون دنیا یادم رفته بود من بد شدم بندگی یادم رفته بود خدااز یادم رفته بود! واسه خودم متاسفم! منو ببخش خدایا منو ببخش نظرات شما عزیزان:
سلام نیلوفر خانم.فکر می کنی من چند سالم باشه مهم نیست مهم اینه که دخترم یک دختر که پای چشم راستش 2تا خال داره پس اگه یک وقت منو تو تلوزیون دیدی تعجب نکن چون با اینکه سنم کمه خیلی فکرای بزرگ تو سرمه . می دونی امدم بگم ایا واقعا خودت خدا را دوست داری یا همین طوری اینارا نوشتی من که عاشقشم اما بعضی وقتا شرمندش میشم
سلام
وب جالبی دارین به منم سربزنین نظرفراموش نشه دلتون خواست معرفی ولینکم کنید
آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|